زمان چند سال قبل – مکان دانشگاه
1 روز بعد از کلاس برگشتیم خوابگاه که دیدیم یه نفر جدید بهمون اضافه شده، انتقالی گرفته بود و اومده بود دانشگاه ما؛معلوم بود پسر باهوش و درسخون و خوبی به نظر میرسید (بعدها فهمیدم رتبه 47 کنکور شده)
یه چیزش خیلی جلب توجه میکرد " لباسای خیلی کهنش"علیرضا خیلی حرف نمیزد و کسی باهاش نمیجوشید،من تنها کسی بودم که یه کم باهاش جور شدم شاید چون من بهتر از بقیه میدونستم نباید در مورد موبایل و لپ تاپ و سفر و این جور چیزها باهاش صحبت کنم در عوض خاطرات و شعر و داستان بود که میتونست موضوع حرفهامون باشه.
فاصله خوابگاه تا سلف زیاد نبود برا همین بیشتر وقتها غذا رو میرفتیم سلف میخوردیم غذاش هم خوب بود هر ژتون 300 تومن.نکته ای که از همون روز اول متوجه شدم این بود که علیرضا یک روز در میون میومد سلف و وقتیم میومد از دور یه سلام میکرد و یه گوشه میرفت تنها مینشست،شبام میگفت من عادت ندارم شام بخورم،برام خیلی جالب شده بود که ببینم اتفاقیه یا موضوع خاصی در کاره،آخه 300 تومن که پول زیادی نبود مگه میشه کسی به خاطر 300 تومنش نیاد، روی این مساله خیلی دقیق شدم و بعد از 1 ماه که رفت و آمداشو زیر نظر داشتم دیدم واقعا اینجوریه دیگه نمیتونستم تو خودم نگه دارم تصمیم گرفتم بهش بگم و علتش و ازش بپرسم.اون روز بعد از کلاس بود و میدونستم علیرضا چون دیروز اومده امروز نمیاد سلف بنابراین رفتم خوابگاه،وقتی رسیدم دیدم علیرضا تو آشپزخونس و یه قابلمه گذاشته رو گاز، من و که دید یه کم تعجب کرد گفت مگه نرفتی سلف گفتم نه گرسنم نبود.گفتم علیرضا میرم اتاق منتظرتم بیا کارت دارم،بعد از چند دقیقه علیرضا با ظرف غذا وارد شد و نشست،
+ علیرضا
- بله ؟
+ میخوام یه سوال ازت بپرستم دوست دارم مثل یه برادر بهم صادقانه جواب بدی،میدونی که حرفت مثل همیشه بین خودمون میمونه باشه ؟
- خیلی خب بپرس.
+ برا چی یه روز در میون میای سلف و میای خودت و اینجا تو دردسر میندازی و غذا درست میکنی، غذای سلف که خوبه تازه اینجوری هزینه بیشتریم باید بدی.
یه مکث کرد و گفت چیز مهمی نیست.گفتم علیرضا به حرمت دوستیمون بگو ازت خواهش میکنم.
علیرضا در قابلمه رو برداشت و گفت :
میدونی که پدرم و ازدست دادم و چند تا برادر و خواهر کوچیکتر از خودم دارم،مامانم تو به تولیدی دستکش کار میکنه و دو رویه دستکشو به هم میدوزه،بابت هر دستکش 30 تومن بهش میدن، من روزهایی که میام سلف یه ظرف همرام میارم و نصف غذامو برمیدارم میارم خوابگاه و فرداش همون و گرم میکنم میخورم.....
+ چون معتقدم هر ک س (فیل ترینگ) با هر باوری عقیدش محترمه برا همین درباره نظرات نظری نمیدم تا آزادی عقیده حفظ بشه،اختلاف عقاید که زندگی آدمها رو میسازه.نظر خاصی اگه داشتید میل بزنید یا پی ام بدید.
+ کسایی که نظر میگذارن و لینک کردم،اگه خواستید من و لینک کنید اگرم نه که از اومدنتون خوشحال میشم.
+ برام ایمیل اومده که وبلاگ شما مغایر با قوانین نسبت به تصحیح مطالب اقدام کنید، هنوز دارم به این فکر میکنم که کجاش مغایر با کدوم قانون.اگر کسی به قانونی که باهاش مغایر پی برد منم در جریان بگذاره.
سلام
هنوز کلی مونده تا قاتل لو بره.... فصل آخرش قاتل مشخص میشه!!!
در مورد آپت... خیلی خیلی ناراحت کننده بود! این چیزا رو که می شنوم از خودم و اطرافیانم منزجر میشم!
البته واقعا قابل ستایشه که آدمی هوای مادرشو داره که خرج زیاد براش نتراشه ولی اصل مشکل کجاست؟ مادری با ۵ فرزند کوچیک؟
ممنون خبرم کردی.... مثل همیشه زیبا نوشته بودی
یادم رفت اینو بگم...
با افتخار لینک شدی
سلام...وبتو بعضی جاهاشو خوندم اون مرد مسن تو مترو و تاکسی و علی رضا...
لینکم کن لینکت می کنم.
................
ممنون که خبر دادی.
واقعا همچین ایمیلی زدن؟
نه بابا این بلاگفا فقط بلده فیلتر کنه..!
پرشین این طوری نیس اما!
[:۹۸:]
سلام .متاثر شدم...........لینکهای من مخفی اند و به هر کسی سر نمی زنم
آب پسره؟
من چقد گیجم تا لان فک می کردم دختری چرا؟
تو که نوشته هات موردی نداره
به خاطر علیرضام خیلی ناراحت شدم
واقعا خیلیا وضعشون اینجوریه اونوقت...
اون نظر بالا مال من بود از روش کپی نکنید
یادم رفت اسممو بنویسم
ممنون که لینکم کردی
منم لینکت کردم...
نه بابا چیزی ننوشتی که!
فکر کن فیلتر کنند!هیچ چیز خاصی نداری که این ایمیل رو برات زدند...!
خیلی ناراحت کننده بود
.
.
.من شما رولینک کردم....
.
.
.
من چن تا از پست های شما رو خوندم...مغایرتی وجود نداشت......
سلام هم ناراحت شدم هم خوشحال
ناراحت برا اینکه بعضی ها دور بر ما با چه شرایط سختی زندگی میکنن.وخوشحال از اینکه توی این شرایط سخت هم آدمی هست که بتونه خوب بمونه وحتی درس بخونه
راستی منم فکر میکردم دختری
کاش یه کم قدر زندگی خودمو حداقل بدونیم...
ممنون که لینکم کردی
بهم خبر بده با چه اسمی لینکت کنم مرسی
سلام
ممنون از بودنت و دعوتت
با دیدن اینجور آدها باید قدر شرایط خودمونو بدونیم
به امید روزی که هیج کس شرمنده خودش و خانوادش نباشه
مرسی خبر دادی.......عالی بود
اخییییییییییییییییییییییی....خیلی ناراحت شدم...
راستی منم فکر میکردم دختری!!!!!!!!!
واااا.....کجای وبت مغایرت داره!!!!!!؟!!؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟؟!
♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
`*:•ღ•♥ღღ•♥•:*¨`*:••ღ•♥•ღ•♥••:*¨`*:•ღ
سلام دوست عزیزم.
آپم ومنتظر حضور همیشگیت....
`*:•ღ•♥ღღ•♥•:*¨`*:••ღ•♥•ღ•♥••:*¨`*:•ღ