امروز داشتم میرفتم بیرون، رسیدم به خیابون که دیدم خانم پیر همسایه معروف به (پیرزن وحشت) داشت با یه زنبیل پر از خرید کشون کشون میومد، منم رفتم جلو و گفتم مادر بذار کمکت کنم ، سرشو برگردوند سمتم و جوری نگام کرد که یاد فیلم paranormal active افتادم ، بعد از چند لحظه با لهجه شیرینش گفت : اییییی حالا که خودم تا اینجا آوردم ؟ یه لحظه اومدم بزنم زیر خنده ولی خودم و کنترل کردم و با جدیت گفتم باشه از این به بعد خواستید برید خرید خبر بدید از قبل من بیام.....